درباره راز های سرزمین من

دکتر رضا براهنی را باید از جمله نویسندگانی دانست که عینیت انقلاب سال ۷ذرا در سبکی با شاخصه های داستان نویسی تأویل گرا خلق کرده است. براهنی چه در آثاری مانند آواز کشتگان و چه در رمان سترگی مانند رازهای سرزمین من نه تنها ذهنیت انقلاب را در یک خط سیر جزیینگر و روزشمارگونه به تصویر کشیده است بلکه با ایجاد فرصتی برای ارائهی مفاهیم متعدد از این مقوله خود را به عنوان یکی از تأویل گرایان آن عینیت و مصادیق وابسته به آن مطرح کرده است. تربیت ذهنی براهنی و علاقه ای که وی به بافت و ساختار رمان کلاسیک قرن بیستم دارد. کلیتی ساخته که طی آن باید براهنی را در میان نویسندگان اسلوب گرا وساخت گرایی دانست که بر ضد فرماليسم و صورت گرایی در رمان حرکت می کنند.
 رازهای سرزمین  من با حجم بالای خود و هشت قسمت مجزا جزء،  نوشته های  بحث برانگیز براهنی است. در این رمان که داستان روایتش  بین  سالهای 1320تا 1357 شکل میگیرد، خط سیر خطی با استفاده از جابه جا شدن نوبت موقعیت و زمان

راویان شکلی مدرن به خود گرفته و به یکی از جدی ترین نار ال شده در باب انقلاب ایران تبدیل می شود. براهنی که سانها با ذهنیت انقلابی يمر سرودو داستان نوشت به واقع از روندنی می نویسد که پوسته و هیت تاریخ سمون أن مخاطب را به سوی همسویی با ماجراهای رمان سوق می دهد. او در این رمان چند راری را اعم از مترجمی زندان رفته، یک زن بلند پایه ای در بارد. فروشندهای جزه و… وارد قصه کرده و ما را با انبوه خردد روایت خود تنها می گذارد. برای نگاهی به مفهوم انقلاب در این اثر در محور اصلی را پیشنهاد میکنم
۱- همان طور که بحث شد براهنی تمایل آشکاری به پی افکندن ساختاری مبنی بر تأویل پدیددها و مؤلفه های جاندار دریا بی جان درون متن دارد که در وهلهی نخست علیه هر نوع نوستالثری آرمانگرایانه و یا حتی ضد آرمان میشوند. براهنی در رازهای سرزمین من رویکرد ایجابی را به کناری گذارده و
می گیرد. به این معنا که باورپذیری مؤلفه ها از طریق روندی اسنادی را در پیش ایجاد روندی عاطفی و یا اخلاقی از صحندی داستان حذف شده و نویسنده بر آن
و
میشود تا با استفاده از مستندات و یا «حقانیت های رئالیستی (اعم از جعلی و یا حقیقی) راویان خود پرتره ای از انقلاب را ارائه کند. در این میان ماهیت رفتاری و با رویکرد پراگماتیک محور زمان قرار گرفته و با خاطرات راویان و یا فاعلان آن همراه می شود. در این راستا نویسنده انقلاب را به عنوان یک ابر روایت که توجیه و دلیلی برای دیده شدن و درک خرده روایت هاست مطرح می کند. زیرا بافت بنیان افکن انقلاب معنایی را متبادر می کند که براساس پتانسیل های آن می توان اصول و مؤلفه های تثبیت شده در ارائه ی تاریخ را برهم زد. «انقلاب در روایت» دستاوردی است که راز های سرزمین من آن را پیشنهاد کرده و «آزاده خانوم و نویسنده اش» دچار آن می شود. بنابراین کارکردهای ذهن انقلابی براهنی منجر به داستانی طولانی می شود که با وجود روحیه ی خطی آن، دچار فاصله گذاری های متعددی شده است .

بسیاری معتقدند که رازهای سرزمین من به خصوص از قول   حسین مرزا که پروسه ای از روزهای سفر شاه و پیروزی قطعی انقلاب در بر میگیرد با وجود صلابت روایی اش به فرم اصلی اثر ضربه زده است. بنابراین رمان که قرار است از مجموعه خرده ر وایت ها تشکیل شود مغلوب یکی از آنها می شود .

این در حالی است که به نظر من، بحثی که براهنی در این قسمت بها انداخت. یکی از جدی ترین و بنیادی ترین اصولی بود که در رمان روی دهن شصت مطرح شد. براهنی در این باب، رابطه ای میان انقلاب به عنوان مفهومی عینی، ملموس و از همه مهم تر تاریخی با انقلاب به عنوان یک روایت که با ساختاری روایی پیروز شده است ایجاد می کند. به این معنا که او با قرار دادن یک دوره و پروسه ی روایی- تاریخی ۳۷ ساله در یک سو و پرداختن جزء به جزء و لحظه به لحظه به روند شکل گیری نظام و اصول جدید از سویی دیگر نبرد درونی این دو مؤلفه را به نظاره می نشیند. ذهن انقلابی براهنی در رمان رازهای سرزمین من به وی این فرصت را میدهد تا در عرصه ی اثر خود خرده روایت و شخصیتی نه چندان سمپاتیک به نام حسین میرزا را بیافریند که از سر اتفاق راوی انقلاب در تهران شده است. او که تا قبل از این در فرم روایی- تاریخی گذشته ی موجود دست چندمی به حساب می آمد به ناگاه دچار داستان شده و بیش از نیمی از رمان را به روایت خود اختصاص می دهد. جالب این است که براهنی از یک علت روایی ساده یعنی جست و جوی حسین میرزا برای یافتن شخصیتی پنهان شده سود برده و او را شاهد و ناظر تصویر پر رنگ و جذبه ای از روزهای انقلاب می کند. تصویری که با مرگ حسین میرزا قطع شده و به ناگاه از زاویه ی دیدی دیگر آغاز می شود. در این راستا براهنی دو تکنیک مشخص و آشکار را به خدمت گرفته است. نخست این که از دستاوردهای رمان کلاسیک سود برده و به اثر خود تسلسل روایی می بخشد. تسلسلی که کاملا به رابطهی علی و معلولی معتقد است و مخاطب را در «انتظار» نقطه ی نهایی و یا بازنمایی معمای طرح شده نگاه می دارد. در این میان همان انرژی موجود در دل خرده روایتی به نام حسین میرزا بر اصول پایدار نمای راویان و یا داستان روزها و سال های قبل از انقلاب فائق آمده و نویسنده به هدف خود که بیان انقلاب به عنوان یک اتفاق در فرم (و نه یک عینیت محض) نزدیک میشود. او که بستگی و علاقه ی خاصی به طبقه ی انقلابی یعنی افراد طبقات متوسط و پایین جامعه دارد. این روند را با تقابل در فرم روایی اصلی یعنی سرگذشت نگاری و یا احوال نویسی در برابر لحظه نگاری و جزءنگری قرار داده و مخاطب را در برابر یک نبرد ساختاری و در عین حال مفهومی می گذارد.

از سویی دیگر جابه جا کردن قطعه های روایت و یا فصول باعث می شود تا براهنی مفهوم فلاش بک را در گرایشی نو و جدید تعریف کند. او در رمان رازهای سرزمین من به دنبال ساختن یک محور کلی و رفت و آمد زمانی بین آن و گذشته و حالش نیست بلکه با مستقل کردن هریک از راویان و استفاده از مکان روایی که ثبات تصویری اثر را تأمین می کند، «فضاها» را تعویض می کند. بنابراین هیچ یک از روایت های گذشته روایت دیگری به حساب نیامده و در عین حال با یکدیگر در تناقض و تنافر نیز نیستند. نویسنده با این ترفند انقلاب را به یک کنش زمانی دچار می کند که نقطه ی اصلی پیکر زمانی رمان بوده و سایر زمانها و دوران های درون متنی در راستای ساختار زمانی آن شکلی مغلوب می یابند. بنابراین فلاش بک که در تعریف آشنای آن حرکت از یک نقطه ی زمانی در حال به گذشته ای زمانی است دچار فروپاشی و ساختارزدایی شده و به همین دلیل هرآنچه که در گذشته روی داده است، لزوما دچار فلاش بک نشده است. این
حرکت را می توان دوران زمانی دانست که به واسطه ی آن دوره های مختلف روایی پشت سر هم نمی ایستند بلکه در کنار یکدیگر و با توجه به نقطه زمانی (که الزام نمی توان به آن حال روایی گفت) یعنی انقلاب درک می شود. تأکید بر اهنی بر خطی بودن ذات روایت نیز در همین جا است. زیرا این خط سیر که به صورت یک کلیت درک می شود، تنها در ذهن خواننده توجیه پذیر و قانونمند است و در بافت درونی اثر معنایی صرفا خطی پیدا نمی کند. نکته ی دوم در ادامه ی همین روند اتفاق می افتد. سئوال اینجاست که این نمودار زمانی صلاحیت و مرجعیت خود را
چگونه می یابد؟ باید گفت که براهنی تعریفی زمان زدا از انقلاب دارد. او بر آن است که انقلاب به عنوان یک پدیده ی اجتماعی، تصویری سیال در ذهن باقی می گذارد و این سیلان (که در انقلاب ایران بین روزهای ۲۶ دی ماه تا ۲۲ بهمن ماه قال ۵۷ وقوع یافته است) امری تاریخی نبوده و به همین دلیل است که مؤلفه هایی
در تظاهرات، سخنرانیها، شهادتها، درگیری های خیابانی و … هیچ کدام عنوان تصویر اصلی یک انقلاب نیستند بلکه انبوه این مؤلفهها که مدام جای
را در ذهن عوض می کنند، می توانند نمایی «کلی» و نه تثبیت شده به راوی ویا مخاطب انقلاب ببخشند. في الواقع انقلاب حاوی ذاتی تحول گرا است که معنای خود را به صورت دلالتهای تصویری-قراردادی آشکار می نماید. بنابر این پذیرش این تاویل پروسه ی انقلابی کم منجر به تغییر حکومت در ایران می هیچگاه یک چارچوب کلاسیک و دراماتیک ندارد. پس انقلاب یک زمان خاو نیست، بلکه اشاره به یک پروسه ی زمانی دارد. به همین دلیل نویسنده ی رازهای سرزمین من از قول حسین میرزا این شوری را با جزیینگری و وسواس جانے که در ارانه ی اتفاق های فردی و جمعی نسبت به روند انقلاب دارد و بر کرده این ذهینت را به عنوان مؤلفهای درون متنی و ساختاری می انگارد. دکتر برای با این روند بدون بر هم زدن نظم حوادثی که شخصیت ها دچار آن هستند. میواند زمان و تسلسل ذکر شده را میان روایت ها معنایی جدید بخشد و با روحانی آوانگارد اثری کلاسیک بیافریند. داستان رمان وی ذاتی قصه گو دارد و برای او دست نرفتن فرصت قصه گویی و ایجاد آن سبلان ضد زمان بحث شده دحار گرایشی ترکیبی می شود یعنی براهنی با محدود کردن حرکت های ذهن و کارگردانی و روند داستان گوی آن اعتقاد خود بر تصو بر گرایی را آشکار می نماید. این دومین تکنیک براهنی در این روند به حساب میابد. نویسنده ی رازهای سرزمین من مسیری را پیش بینی می کند که به دلیل وجود یک گره نه چندان مهم روایی که روحی پلیسی معمایی نیز در آن نهادینه شده است نخسبت ها و راه بان خود را از حرکتهای اضافی و متمایل شدن به سمت «نوستالزی» منصرف میکند. بنابراین با اینکه رازهای سرزمین من روند تاریخی مشخصی را تعقیب میکند. اما دچار تاریخ نگاری و بیان اتفاق نویسی تاریخی نمیشود و این حرکت نیز از ذهنیتی مدرن به وجود می آید.
. همان طور که اشاره شد رازهای سرزمین من محوری تاریخی را در خود جای داده است. روایت براهنی از انقلاب چه در یک بیان متعهدانه و چه به عنوان یک دستاورد نهنی روایی برای شمایل نگاری از حرکتی تکان دهنده و جدید به هیج
عنوان بر سر خلاصه کردن، حماسی کردن و با اخلاقی کردن تاریخ نیست. مستعمځي تاریخ که در نخستین آثار براهنی تا آخرین آنها به یک مؤلفهای مهم در
ضور دارد. امری مجرد و یا تثبیت شده نیست. انقلاب در همین و تاریخی را در دل خود مستر میکند که به دو قسمت اصلی و   وقایع و مفاهیم تقسیم می شود. با این نگاه رمان رازهای سرزمین من در حوزی مفهوم نگاری انقلاب دچار نوعی روح محافظه کارانه می شود که نتیجه و یا پیش بینی تاریخی به ذات آن ضربه خواهد زد. در بحث واقع نگاری نیز براهنی آدمهای خود را دچار انقلاب و فضای آن کرده و به همین دلیل حتی شخصیت های دوران قبل از انقلاب اثر نیز از تلقی انقلابی براهنی در خوانش انسان ایرانی مصون نمی مانند. در واقع می توان گفت، براهنی همان روندی را که در غلبهی خرده روایت ها بر ابر روایت ها و یا شخصیت نه چندان سمپاتیک
حسین میرزا بر شخصیت های مثبت و یا منفی در پیش گرفته بود در باب تلقی خود از تاریخ نیز ارائه می دهد. او در این رمان جریان تاریخی- اجتماعی را که اغلب با تعاریف مارکسیستی شناخته می شد، به صورت هویتی مستقل در می آورد که نشانه های آشنای آن تنها به دلیل رویکرد رئالیستی اثر برای مخاطب به وجود می آیند. به واقع داستان کودتای سال ۳۲ و یا اشاره هایی که مبارزه ها و به طور کل جریان های شناخته شده ی دوران پهلوی می شود، جنبهای حاشیه ای دارند. او با برجسته کردن ساختار تاریخ که در آن رفتارشناسی آدمها و جریان ها اهمیت دارد، به آن فرم ترکیبی نزدیک تر می شود. رضا براهنی از پتانسیل خوانش تاریخی به توجیه پذیری رفتار انسانی دست می یابد. این توجیه پذیری، در صدد اثبات عمل نیست بلکه بر آن است تا رفتار از حیطه ی امری صرف فردی خارج کرده و به آن جایگاهی تأویل گرا ببخشد. این نکته به این معنی است که آدم های براهنی اعم از هوشنگ که کارمند ساواک است، ماهی که زنی فاسد و وابسته به دربار است و با تیمسار شادان که از سرسپردگان رژیم سابق محسوب می شده است با شباهت نگاری های مرسوم تاریخی درک نشوند. او می کوشد تا به طور مثال از قائل بودن یک رویکرد رفتاری بسازد تا هم تأثیر عمل را دو چندان کرده و هم از آن یک ماکت رفتاری کاملا مشخص بسازد. در رمان براهنی روند قصه و شخصیت پردازی به نحوی حرکت میکنند که صفتها تبدیل به رفتارها می شوند و این رفتار ها می کوشد تا  در بافت زبان شکل خاصی پیدا کند. به عنوان نمونه روایت تانک جنگنده جریان یک ساواکی «معنایی» تاریخی ندارد، بلکه به صورت یک رفتار فردی که میان 
جامعه درون متن قابل لمس است، بیان شده است. به همین خاطر  لحن هوشنگ در ارائه ی داستان :زبان منحصر به فردی

می آفریند که مخاطب می تواند طی آن با ساختار ذهنی او نه ماخار تا حی ناخمين بياد این سخصب رو به رو شود. در واقع ارز های و نسعی به سمت نوعی نالی باو بل گرا حرکت می کنند تا با حذف ماهیت ها و بوسه هایی که تاریخان ::. متصور شده است به وجود و در نهایت همان آن ذاتی دست یابند. براهنی که تمایا به تاویل گرایی داستانی در تفکر وی دیده می شود و از سویی به کار کرد پدیدار شناسی در داستان معتقد است از حرکت تاریخی صرف روی برگردانده و به سوی روانکاوی صفتها حرکت می کند. با این کلیت او چه در رمان آواز کشتگان و چه در رازهای سرزمین من بدون این که در روایت خود مکث و سکونی ایجاد کند، حرکت رفتارها و شکل گیری مؤلفه های سازندهی آن در یک شخصیت خاص به شرایط و موقعیت مشخص را روایت می نماید. با این اتفاق رازهای سرزمین من با وجود این که گره گشایی داستانی را نیز در دستور کار خود قرار می دهد، اثری پیرامون رفتار آدمها و تقابل با ساختار انقلاب به حساب می آید. نکته ی بعدی به توانایی نویسنده در حفظ فرم کلاسیک رمان باز می گردد. سئوال این است که مفهوم فرم کلاسیک در باب براهنی چگونه معنا و تجلی پیدا می کند؟ در پاسخ باید گفت که نویسنده ای چون براهنی به مانند برخی هم عصران خود کلاسیک بودن را در اصولگرایی نسبی به مؤلفه های درون متن می داند. این اصولگرایی شامل عناصری چون ساختار اخلاقی مشخص، هارمونی درون متنی استفاده از میزانسن های تاریخی- اجتماعی و.. است. پس رازهای سرزمین من با استفادهی مدرن از این کلیات به اثری تبدیل می شود که بر سر مؤلفه های ساختار خود ایستاده است و بر سرانجام آنها نظارت می کند. تفاوت عمده ی این گرایش با برخی گرایش های آزاد در ارائه ی سبک است. براهنی جزء معدود
نویسندگان ایرانی است که در ارائه ی آثارش استمرار سبک شناختی وجود دارد. به عنوان مثال او ذهنیت انقلاب را در هیئتی مستند وار در رمان آواز کشتگان و یا چاه به چاه بیان می کند و سپس در رازهای سرزمین من از همان مؤلفهها روایتی دگرگونه به دست می دهد. او حتی در رمان مهم آزاده خانوم و نویسنده اش نیز با وجود بر هم زدن محورهای دراماتیک روایت مؤلفه های آشنای خود را دارد. بنابراین استمرار به معنای تکرار نبوه و نیست بلکه شامل خلق مدام و چندسویهی دغدغه های مشخص در جهان داستانی نویسنده می شود. با این مشخصات رمان رازهای سرزمین من  منهای بحث بر سرتوفیق گره گشایی داستانی اش( که به عقیده من به رمان ضربه زده است )
 اثری کلاسیک است که با ذهنی آوانگارد و خلاق نوشته شده است.

دکتر رضا براهنی در این رمان با صحنه آرایی دلپذیر وخرده روایت  های انقلاب را بازآفرینی کرده و در میان این گزارش، دهها خرده روایت  با موضوع های مختلف را ارائه می کند.

اما رمان بر هدف خود استمرار بخشیده و اصول خود را نفی نمی کند، اصولی که بیانگر درونی کردن  مفهوم  انقلاب در ساختار اثر و ارائه پیشنهادی مبنی بر فرم انقلابی در اثر است.
 به واقع  رمان رازهای سرزمین من که در سال های دهه ی شصت منتشر می شود تصویری را ارائه می دهد که در برابر رمان های فراوانی که با ذهنیت ایدئولوگ  چپ نسبت به ساختار روایی و تاریخ نوشته شده اند، بسیار مدرن و متفاوت است.

این تصویر علاوه بر دگرگون کردن مفهوم رمان، تاریخ و رفتارشناسی داستانی در ادبیات ایران پیشنهادهای فراوانی را برای رمان نویسی اجتماعی ایران در بر دارد. رضا براهنی به عنوان یک متفکر داستان ایران و فردی که سال ها با مؤلفه ای به نام انقلاب زندگی کرده، می تواند یکی از دقیق ترین تصاویر را به مخاطب ارائه داده ودر عین حال تا حد زیادی از هیجان ها و التهاب های این نوع داستان نویسی دور شود. ر

مان او مدلی برای داستان من – راوی پیشنهاد می کند که منهای ارزش های مفهومی، چالشی ساختاری را موجب می شود. شاید بتوان گفت که در این رمان ۱۲۰۰ صفحه ای تصویر انقلاب با گرایشی مبنی بر اتفاق مفهوم آن و ساختار یک روند منحصر به فرد باشد. شاید در این میان ضعف مشهور رمان که کمی به آن ضربه زده، تأكید نویسنده بر گره گشایی داستانی و حل معمای نهفته در دل متن باشد که البته این نکته کلیت رمان را زیر سئوال ببرد. رازهای سرزمین من نوع تفکر تاریخی رمان انقلابی ایران را تغییر داده و منجر به روندی تازه می شود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط