از صحنه پردازی در رمان چه می دانیم ؟

کتاب”صحنه پردازی در رمان” راهنمایی برای داستان نویسان جهت درست نویسی صحنه های داستان و رمان است. نویسنده در این کتاب با زبانی ساده و با آوردن مثال های زیاد به مسائلی همچون شروع صحنه، طول صحنه، انتخاب درست زاویۀ دید در صحنه، نحوۀ تمام کردن صحنه، انواع پایان صحنه، اولین ملاقات ها در صحنه، نوشتن صحنه های حادثه و صحنه های خنده دار، ساختاربندی صحنه و بازنویسی صحنه پرداخته است.

ریموند آبستفلد (تولد 1952، پنسیلوانیا، آمریکا) داستان‌نویس، فیلمنامه‌نویس، استاد دانشگاه و شاعر است. وی تاکنون بیش از بیست و نه رمان در قالب‌های مختلف داستانی نوشته و رمان‌هایش نیز به ده زبان دنیا ترجمه شده است. علاوه بر این، چندین فیلمنامه و چند مجموعه مقاله نیز از وی منتشر شده است. آبستفلد، غیر از این کتاب، کتاب کمک‌های اولیۀ داستان‌نویسی را نیز منتشر کرده است. وی در کنار همۀ این‌ها معلم داستان‌نویسی نیز هست و در دانشگاه‌های مختلف امریکا، همچون دانشکدۀ آورنج کوست کالج، در کالیفرنیا، در زمینۀ نویسندگی خلاق تدریس کرده است.

مترجم کتاب ، عبدالله کریم زاده متولد 1363 در مرند است که تحصیلات کارشناسی خود را در زمینه زبان وادبیات انگلیسیاز دانشگاه علامه طباطبایی گرفت و هم اکنون دانشجوی دکترا دررشته مطالعات فرهنگی و ادبیات تطبیقی ونیز استاد زبان انگلیسی در تبریز است .گریم زاده مقالات زیادی در زمینه ترجمه شناسی وادبیات تطبیقی ونیزدر زمینه ترجمه شناسی وادبیات تطبیقی منتشر کرده و چند کتاب در باره ادبیات ، سینما و…ترجمه ومنتشر کرده است
فصل اول: صحنه چیست و چه نیست؟
فصل دوم: شروع صحنه
فصل سوم: اندازۀ معقول: تعیین طول صحنه‏‌ها
فصل چهارم: مرد گفت، زن گفت: انتخاب درست زاویۀ دید
فصل پنجم: شما الان اینجا هستید: استفاده از مکان و زمان در داستان
فصل ششم: وداع عاشقانه یا کینه‏‌توزانه: تمام کردن صحنه
فصل هفتم: شکل متناسب: متمرکز کردن صحنه روی شخصیت، پیرنگ یا درون‏‌مایه
فصل هشتم: معادلۀ پی: از کار در‏آوردن صحنه‏‌های پاداش
فصل نهم: سلام غریبه: اولین ملاقات‏‌ها
فصل دهم: درگیری شخصیت‏‌ها: صحنه‌‏های حادثه و تعلیق
فصل یازدهم: چه چیزی خیلی خنده‏‌دار است؟
فصل دوازدهم: وداع طولانی: صحنه‏‌های پایانی
فصل سیزدهم: از اثری به هم ریخته تا شاهکار: ساختار‏بندی
فصل چهاردهم: از پیش‏نویس اولیه تا نسخۀ نهایی صحنه: بازنویسی

تجربه شخصی ام از مطالعه این کتاب

این کتاب را اساد کلانتری در یکی از لایوهای دوره نویسندگی معرفی کردند و خیلی تاکید برمطالعه ان داشتند و در یکی از وبینار ها نیز چند صفحه ای از این کتاب را مطالعه کردند و از آن روز من شروع به مطالعه کردم مطالعه جدی به سبک استاد کلانتری ابتدا روخوانی وبعد کلمه برداری فصل اول که تمام شد احساس کردم خوب نفهمیدم برگشتم ودرحال خواندن کتاب صدایم را ضبط کردم بعضی از جمله ها را دوباره در دفتری مینوشتم در اوقاتی کع کار منزل انجام میدادم شنیدن صدای ضبط شده خودم باعث شد ک موضوع برایم بیشتر جابیفتد بعد از پایان هر فصل مروری بر یاد داشتها میکردم .

نکته اصلی اینجا بود که این کتاب بطور واضح گام به گام روشهای صحنه پردازی را آموزش می داد . نکاتی که استاد بارها تکرار کرده بودند ولی خواندنش در این کتاب نه تنها تاییدی بر آموخته هایم بود گویی تاثیر درسهای استاد را چندین برا بر میکرد و جالبتر اینکه کتاب مثالهای بسیار واضحی برای هر مطلب داشت وتمرینهایی .

تمام دروس را یک به یک تمرین کردم مثلا در مبحث تعلیق داستانی نوشتم که حدود 4000 کلمه شد البته به غیر از بحث تعلیق درسهای دیگر راهم تمرین کردم .

هرچقدر پیشتر میرفتم میفهمیدم کار بسیار سخت است ایجاد یک صحنه به صورت اصولی وتاثیر گذار نیاز به مدتها تمرین وکار کردن دارد حتی چند مدل داستان برای یک تمرین نوشتم و پاره کردم ولی به نظرم این تمرین وتمرکز بر روی این کتاب ومطالب آن بینشی به من داد که تا به حال نداشتم وآن وسعت کار بود  چقدر سخت وچقدر دقیق و در ططول مطالعه این کتاب متوجه کاربرد تمرینهای استاد کلانتری در ر گام از درسها وآموزشها واینکه چرا در این مرحله باید این کتاب را بخوانم ؟

دقت عمل استاد در پیش برد حرکت در مسیر بسیار ستودنی است و مشخص میشود چقدر برای این دوره ها هوشمندانه فکر وبرنامه ریزی شده است.

واما درمورد به کار گیری  این مطالب در باز نویسی  فهمیدم آنچه که تصور داشتم در مورد باز نویسی به کلی تغییر کرد حتی باید مسیر را تغییر بدهم البته نکته مهم دیگر تسلط بر زبان است که آنهم با مطالعه کتاب زبان زنده از منوچهر انور که آن هم ازتوصیه های استاد بود .

این دوکتاب وفرهنگ داستان نویسان از جمال میر صادقی به نظرم مثلث  آموزش نویسندگی است و ملزومو لازم است بدون خواندن این سه کتاب هیچ نوشته ومتنی قابل ارزش نیست . قواعد و تکنیک ها وفنون زبان وصحنه و ترسیم یک داستان زیبا واثر خوب بسته به آموخته هاو تمرین های زیادی است که مطالعه این کتابها از اصلی ترین آنها ست.

برشی کوتاه از کتاب درمورد  صحنه پایانی

به نظر من، پایان داستان شبیه روشن کردن چراغ به محض رسیدن به آخر یک تونل نیمه تاریک است. در این حالت، اگر به عقب برگردید و به تونلی که از آن آمده اید نگاه کنید، می توانید برای اولین بار درست ببینید که تونل چه شکلی است. پایان داستان هم باید، مثل همان چراغ نوری بر همه صفحاتی که تاکنون نوشته اید بیندازد و برای نخستین بار آنها را به روشنی نشان بدهد.حنه پایانی در داستان کوتاه مثل بیت های پایانی یک شعر غالبا حالتی تأکیدی و پرتأثیر دارد. شما باید داستان را با یک ضربه عاطفی یا فکری به پایان برسانید. در رمان، صحنه پایانی غالبأ نوعی جمع بندی است و میدان وسیعی از حوادث را در یک نقطه روشن متمرکز میکند. این پایان بندی معمولا شدت کمتری دارد (شدتی که حاصل اوج داستان است، ولی همچنان تأثیر زیادی دارد.پایان رمان به خواننده میگویدچه احساسی داشته باشدودر باره وقایع داستان به چه چیزهایی فکر کند .

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط