بهمن ۱۳۹۹

نامه ها نامه ای برای راحله

توسط |۱۴۰۰-۱-۲ ۱۷:۴۴:۰۵ +۰۰:۰۰بهمن ۲۲ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

سلام ای یار دیرینم . رفیق مهربون یارو یاور سالهای قدیم سلامی به گرمای خورشید مهربانی تهیت ودرورد من از میانه دشتهاو افقهای دور برتوباد. ای راحله ، راحیل دیار غربت . عزیزترینم سومین فرزندم پابه عرصه وجود گذاشت و خداوند نعمت رابر من تمام کرد. دختری زیبا رو به من هدیه داد. نوزادی ظریف با موهای مشکی وچشمانی رنگین، باورمیکنی که هنوز رنگ چشمانش مشخص نیست . هرلباسی که میپوشد همان رنگ میشود اغلب اوقات طوسی است. نامش را [...]

بهمن ۱۳۹۹

نامه ها

توسط |۱۳۹۹-۱۱-۱۲ ۲۲:۰۰:۱۳ +۰۰:۰۰بهمن ۱۲ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

رفیق من، عزیز من رفیق پرشکیب من سلام من درود من نثار تو حبیب بی فریب من راحله عزیزم روی ماهت را میبوسم، در پرده خیال تورا محکم  درآغوش میکشم ومی بوسم . مدتها بود که برایت ننوشته بودم از وقتی که تو رفتی و دست اندر کار تکنولوژی ونامه ها هم الکترونیکی شدند و دیگر نیاز به پستچی و تمبر وپست خانه نشدی، مارا نیز به دهکده جهانی کشاندی! ولی اینجا هنوز کامپیوتر ها مثل حمام های قدیم عمومی [...]

ای هد هد صبا به صبا می فرستمت.

توسط |۱۳۹۹-۱۰-۲۱ ۲۰:۰۷:۲۴ +۰۰:۰۰دی ۲۱ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

رفیق یعنی ، دلگرمی تو پیچ و خم های زندگی. دوستی با رفاقت خیلی فرق دارد خیلی ها با خیلی ها دوستن ولی رفیق، نه معنای رفاقت چیز دیگری است ، رفیق یعنی از آسودگی تو که خاطر جمع باشد سرش به کار خودشه ، ممکنه یک سال هم ازتو بیخبر باشد. ولی به محضی که بفهمد اوضاعت به هم ریخته ! خودش را بهت برسونه ، نیازی نیست آدرس خانه ات راکه عوض شده داشته باشد . خودش را [...]

یاری اندر کس نمی بینم ، یاران را چه شد

توسط |۱۳۹۹-۱۰-۲۰ ۲۱:۳۲:۲۲ +۰۰:۰۰دی ۲۰ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

یاری اندر کس نمی بینم ، یاران را چه شد ؟ دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد ؟ کس نمی گویدکه یاری، داشت حق دوستی؟ حق شناسان را چه حال افتاد ، یاران را چه شد؟ روزهای سختی را میگذرانم ، زندگی آن روی سختش را به ما نشان داد . در اوج بودیم وسرمست وبی خبر چون فواره، حوض بزرگ پارک بزرگ شهر بالا پریدیم و هی بالاتر، ولی یک نفر بیخبر، شیر فواره را بست [...]

فلسفه ی زندگی

توسط |۱۳۹۹-۱۰-۱۸ ۱۲:۵۴:۱۹ +۰۰:۰۰دی ۱۸ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

نامه ها راحله عزیزم رفیق قدیمی و دوست داشتنی ام یار دیرینه من ، نمیدانی چقدر ازتلفنت خوشحال شدم ، وخوشحالتر از شنیدن خبر ازدواجت وبچه دار شدنت ، چقدر خوب حالا تو هم حس های مشترکی را درک میکنیم . راحله جان توهم درگیر مشغله های زندگی شدی، راستی حالا با دوقلوهایت هنوز وقت خواندن کتاب اسپینوزا را داری یا برسر یافتن تفوتهای نگرش دوفیلسوف هفته ها وقت میگذاری ! البته به گمانم که زمان از من وتو میگریزد. [...]

عشق مادری

توسط |۱۳۹۹-۱۰-۱۷ ۲۲:۴۹:۳۷ +۰۰:۰۰دی ۱۷ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

نامه ها سلام راحله جان خوبی ، مدتی است ازتو نامه ای نداشتم . نمیدانم کجایی ، دلم خیلی برایت تنگ شده ، من خیلی سرم شلوغ بود . بعد از زایمان مهران که به دیدنم آمدی دیگر خبری ازتو نشد ! هرکجا هستی سلامت باشی، من خیلی گرفتار شدم نمیدانم خبردار شدی یانه؟ خدا یک دختر خوشگل به من داد . درفاصله کمتر ازیکسال مادر دوفرزند شدم باورت میشود .؟ خودم هم هنوز باور نمیکنم . زندگی است دیگر [...]

خاطره بازی

توسط |۱۳۹۹-۱۰-۱۲ ۱۹:۱۸:۲۴ +۰۰:۰۰دی ۱۲ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

نامه ها سلام راحله جان  ، حال واحوالت چطوره خوبی سراغی از ما نمیگیری؟ بی خود نخواهی گله کنی . من همیشه به فکرت بودم وهستم . ولی خوب خودت می دونی، چند وقته سرم شلوغه  عقد وعروسی و جهاز برون و... خیلی طول نکشید ظرف مدت کوتاهی همه این اتفاقات افتاد . میدانم توهم شگفت زده شدی ، همه امون شگفت زده شدیم . سودای ادامه تحصیل ورشته حقوق ودانشگاه!!! ...  خودت هم درگیر شدی !! بعداز انقلاب و [...]

دی ۱۳۹۹

به یاد خانم جمالی

توسط |۱۳۹۹-۱۰-۱۱ ۱۸:۰۹:۴۳ +۰۰:۰۰دی ۱۱ام, ۱۳۹۹|نامه ها|

سلام راحله جان حالت چطور است . به حمد وشکر خدا من هم خوبم نفسی می آید ومیرود!!! خنده ات گرفت تولحن مرا خوب می شناسی اینکه میگویم می رود میدانی منظورم چیست یعنی سخت میرود !! گیر میکند. البته که هوا هم آلوده است راحله جان، غیر ازهوا همه چیز آلوده است دل آدم ها فکرشان ، پولشان ، نیت شان، چه میشود کرد؟ باید کلاه خودمان را بچسبیم و دامن را جمع کنیم وبپیچانیم که به آلودگی ها [...]