دختری که … زیبا نبود
نیمه خواب بود، غلطی زد صدای مادرش را شنید که با کسی آرام حرف می زد. نمیدانم، چطور این یکی به کی رفته، سیاه و
نیمه خواب بود، غلطی زد صدای مادرش را شنید که با کسی آرام حرف می زد. نمیدانم، چطور این یکی به کی رفته، سیاه و
من امروز را با تو آغازیدم، چه شروعی … باصدای آواز شورانگیزگنجشکان مست بهارزده و قار قار کلاغهای همیشه شاکی. هفته گذشته، هفته پر کاری
اولین روز کاریی من در سال 1403 حالا چرا اینقدر دیر هیجده روز را رها کردم ؟ نه از آخرین پستی که در وبلاگم گذاشتم
چشم هایش را که باز کرد، خمیازه ای طولانی کشیدمیخواست در رختخواب بماند، اما برخاست.کِش کِش به سمت دستشویی رفت آب سرد راباز کرد صبر
آگاهی، بیداری، تفکر، تحقیق، رهایی، بخشش، تغییر، شوریدگی، مطلوب، عشق، حقیقت، آزادگی، منطق، صداقت، باور، تاثیر، شکیبایی، استقلال، مترادف متضاد
انسان در طول زندگی خویش دچار عادت ها میشود . خوب یا بد ، اینجا نمیخواهم بگویم عادات خوب ویا بد کدام هستند . فقط
امروز ، یک شنبه هفدهم دی ماه را طور دیگری آغاز کردم . خواستم تجربه جدیدی را داشته باشم . شاید به خاطر فرار از
زمین بیچاره رو غربت گرفت . داغ کرده تو دلش… دلم میخواد ، جگرش رو فوت کنم دودای اطرافش را پس بزنم . کمکش کنم