بیوگرافی
در یک شب برفی و سرد ورویایی در یکی از شهرهای زیبای ونیز دختری دیده به جهان گشود فرشته ای آسمانی که پدرو مادرش سالها
در یک شب برفی و سرد ورویایی در یکی از شهرهای زیبای ونیز دختری دیده به جهان گشود فرشته ای آسمانی که پدرو مادرش سالها
مامان کوسه ، داد وفریاد راه انداخته بود و سروصدایی به پا کرده بود که بیا وببین مرتب هم به آقای کوسه تبار کنایه میزد
بارون مث دم اسب می ریخت. انگار باد شلاق دستش گرفته بود با دونه های بارون به کمر درو دیوار میکشید صدای شرق وشوروقش گوش
امروز شاید قصه ما یک کمی پردردباشد ولی عیب نداره … گاهی وقتها گفتن قصه درد خود درد را کم می کند .! چه طوری
تقریبا از آخرین پستی که گذاشتم حدود کمتر از یک ماه گذشته ،… اندر خیالات خود در آن روز ها هر روز در وصف و
چند ماهی است که در انتظار میهمان عزیز هستم . نوه ام را می گویم ، مغز بادام ، این چند ماه به راحتی گذشت
مدت زیادی است از نوشتن وخواندن دورمانده ام ، دل تنگ برنامه های روتین وروزمره خواندن ونوشتنم ، نوشتار صبح گاهی ، روزانه نویسی آزاد
غروب ماه رمضان بود . روزه مرا از حال برده بود، درخواب وبیداری میغلطیدم و منتظر افطار بودم .روی ایوان طبقه دوم که مشرف به
بسم الله الرحمن الرحیم. والله الاسمائ الحسنی فادعوه بها وذروالذین یلحدون فیاسمائه سیجزون ماکانو یعملون. نامهای نیکو مختص خداوند است.او را با آن نیک ترین
بسم الله الرحمن الرحیم. قل هوالله احد الله الصمد لم یلدولم یولدولم یکن له کفوا احد. بگوخدا یکی است .بینیاز وغنی اسن نزاده است وزاده