تصویر رویا، نبوغ آفرینش
کتابم را می بردم و در باغچه در اتاقکی از حصیر و پارچه زیر درخت بلوط جا می گرفتم که می پنداشتم مرا از چشم کسان پنهان کند . آیا فکرم هم پناهگاه دیگری نبود که در کنج آن خود را پنهان حس می کردم ، حتی برای اینکه آنچه را که در بیرون می گذشت تماشا کنم ؟ هنگامی که چیزی خارجی را نگاه می کردم ، این آگاهی که آن را می دیدم ، میان من و آن [...]