امروز

امروز  ، یک شنبه هفدهم دی ماه را طور دیگری آغاز کردم . خواستم تجربه جدیدی را داشته باشم . شاید به خاطر فرار از روزمره گی یا تنوع یا …

اصلا  چه فرقی می کند .

به محض بیدار شدن والبته پس از نوشتن صبح گاهی به قولی چشمانن را نمالانده،

عینکم را برداشتم و به سمت لب تاب جاری شدم همان یعنی روانه گشتم.

یکراست در سایتم را بازکردم وروی صفحه نوشته تازه ولو شدم کور مال کورمال !! شروع کردم به تایپ.

هر روز صبح روزانه اگی ام اینطور است که چشمهای خشکیده حاصل از پیر چشمی را با قطره کمی مرطوب میکنم ،

این کار کرا به یاد آب پاشی حیاط آجری مادرم می اندازد .

القصه که وقتی نم به چشممان ننشست و تازگی را به عینه دیدیم و غبار ازچشم ها شستیم .

لیوانی چای وبه قاعده دوکف دست نان وپنیری به نام چاشت صبح تناول میکنیم،

وناهاری بار میگذاریم وچرخی در خانه میزنیم.

پس از آن به سراغ لب تاب  روانه می شویم .

ابتدا چرخی درسایت استاد کلانتری میزنیم واگر مطلبی مقاله ای ، چشمگیر آلبته صرفن جهت سرقت ادبی ،

نه قصد دیگر دستگیرمان شد کپی کرده و با کمی دستمالی بببخشید کلمه مالی ،

آن را در  یک فایل ورد ثبت میکنیم برای روز مبادا من این عادتم را دوست دارم.

مثل کلاغ ها که هرچه به چشمشان بیاید میدزدند و درجایی پنهان میکنند چه قالب صابونی باشد چه انگشتر درخشان.

برای من هم همین است گاهی از سایت استاد و گاهی از جاهای دیگر یک سرقت کوچک است .

البته شرافت آن را دارم که به نام خودم درجایی ثبت نکنم  فقط برای پس انداز، من همیشه از خالی بودن وحشت دارم.

باری امروز برعکس هر روز به هیچ سایتی هم سرنزدم ویکراست به اتاق شخصی خودم آمدم و خواستم ببینم چه در سر دارم ؟

حالا تفاوت امروز با دیروز چیست ؟

گویا خیلی هم فرق نمیکند .

گویا همانست که بود .

اما می دانم یک تغییر حتی کوچک میتواند انسان را متحول بکند شاید این تغییر محسوسی نباشد .

اماتاثیرش را بعدا خواهم دید یک نواختی آدم را کلیشه میکند.

به نظرم درهمه امور باید متغیر از عادت ها حرکت کرد . هیچ چیز ملال آور تر از عادت یک نواخت نیست .

البته منکر عادتهای خوب نیست م مثل خواندن ونوشتن اما میشود باتغییر در روال انجام آن زیباتر ودلنشین ترش کرد.

به هر حال که من عاشق تنوع ام و درهر کاری سعی میکنم از یک نواختی فرار کنم .

یکنواختی روح مرا می خورد .

یکنواختی دیوانه ام می کند هیچ گاه نتوانسته ام محیط اطرافم رابیش از سه ماه به صورت یک نواخت تحمل کنم .

دایم درحال چرخاندن وسال منزل وتغییر دکوراسیونم حتی گلدان هایم را فصل به فصل جابه جا می کنم .

این هم حال من است . اما به نظرم امروز یک قدم جلو هستم .

فکر کنم اینطور بهتر است وقت کم نمی آورم ومیتوانم هر وز پست سایتم را اول صبح بنویسم.

خوب بود این کور مال کور مال هم خوب بود .

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط