آیا دوره روزهای خوش بشریت به پایان آمده است؟
ایا آینده بشریت هنوز روشن است ؟
نویسنده در این کتاب قصد دارد، درگیری مهم ذهن بشر امروز را بررسی کند .
نویسنده این کتاب جناب استیون پبنکر دانشمند علوم شناختی وسابقه تدریس و نویسندگی بسیار درخشان وتاثیر گذاری هست.پشت هرکتاب خوبی سوالی هست . مسئله ای که ذهن نویسنده را درگیر کرده و آن مسئله با چاپ این کتاب جنجالی به پا کرد.
تیتر ابتدای مقاله، همان سوالی بود که نویسنده در پیرامون سوال بحث برانگیزمطرح کرده است، آیادوره روزهای خوش بشریت به پایان آمده است ؟ واین سوال که ذهن همه مردم را درگیر کرده است .بشریت را به تشویش و نگرانی انداخته است. چیزی که نویسنده را وادار به خلق این اثر کرد نگرانی او از بدبینی فراگیری بود که دنیارا پرکرده بود روشنفکرانی که مرتب با ایده ها ونظراتشان دنیای پیش رو را تاریکو سیاه پیش بینی میکردند از هرکسی میپرسیدی وضع اقتصاد درآینده چگونه است ؟ با ترس واضطراب محاسبات بی پایه واساسی میکرد که کشور درآینده وضعیت بدی پیدا خواهد کرد ، تورم دلیل عمده خرابی بازار است . اگر از شغلو درآمدش می پرسیدی ! نظرش خوب بود ولی برای دیگران خبرهای بدی داشت اخبار مرتب اعلام میکرد درفلان ایالت وفلان شهر همه دچار ورشکستگی هستند و جمعیت دنیا رویه فزونی است غذا برای همه نیست طبیعت را انسان به تباهی کشیده وطبیعت درحال انتقام است .
آنچه که به عنوان خبر در هر رسانه ای می شنویم حاکی از اطلاعات منفی وبعضا با بزرگ نمایی و منفی بافی ذهن مردم را درگیر میکند . اصولا خاصیت خبر همین است کسی که از صبح روزش را با روزنانم خواند آغاز میکند ، با چه چیز مواجه میشود؟ خبر قتل ، غارت، سیل ، زلزله ، خودکشی ، تجاوز، قتل …
آیا در روزنامه اطلاعاتی راجع به محصول خوب امسال کشاورزان ویا رشد علمی در دانشکاه ها و … اطلاعات خوبی میگیریم ذات خبر همین است .
تازه پس از آن سوار ماشین هم که میشویم ، پیچ رادیورا باز کرده و از کانالهای مختلف اخبار وحواشی آن را بررسی میکنیم . نتیجه همین بدبینی است که محصول ترس از اینده ونگرانی هاست .
اما پشت پرده این اخبار اطلاعات ی حقیقی است که پنهان است مثلا گفته میشود که جمعیت زمین درحال ازدیاد است ولی آمار تک تککشورها را که بررسی میکنیم با جمعیت منفی مواجه میشویم .
در مقایسه با رشد تمدن انسانی ثروت نیز درجهان رشد کرده و افراد خاصی این مسئله را طوری وانمود میکنند که جهان درحال فقیر شدن است و رشد وترقی رویه منفی دارد ، حالی که حقیقت این است ثروت فقط در دست عده ای محبوس است مثلا در دوران رنسانس اگر کسی لقمه نانی داشت وشکمش را سیر میکرد درمیان مردم شخص مرفهی به حساب می آمد ولی امروز معنای رفاه تغییر مرده چون ثروت بیشتر است سطح برخورداری از امکانات رفاهی تقریبا برای همه مردم بالاتر رفته است . موضوع دیگری که بیشتر سیاستمداران کشورهای بزرگ مطرح میکنند زیاد شدن جمعیت زمین و کمبود غذاست! افرادی که در سنین بالا با هزینه های گزاف زندگی میکنند و جهان باید به تعدل جمعیتی برسد و چه طور میشود به این هدف رسید ؟ دستیابی به چیزی که جمعیت را تعدیل کند راه حل چیست ؟؟
ادامه در پست بعدی…
آخرین نظرات: