دوسه روزی بود که کار چاپ اولین تجربه ام، تمام شده بود ناشر تمام شد وکتابها را فرستاد مجموعه شعر ودلنوشته هایم .حال غریبی بود فکر کنم در یادداشتهای قبلی نوشتم اما مهدیه اصرار داشت صبر کنم . دلم میخواست زودتر این ذوق وشوق را با دوستانم به اشتراک بگذارم و کتابم را که نه دفترچه شعرم را رونمایی کنم معرفی کنم . اما او میگفت صبر کن .. امروز بعد ازظهر حسابی غافلگیرم کرد . یک کیک شبیه جلد کتابم سفارش داده بود یک کار هنری تمام عیار البته که قلم من این حدو اندازه نبود اما بچه ها حسابی ذوق زده ام کردهاند. بعد از اونهم چند تا ازدوستانم که درجریان بودن برای تبریک آمدند و این سور پرایز دوم بود خلاصه که یک چشن کوچک ادبی راه انداختیم البته با حفظ فاصله و پروتکل بهداشتی .
در آستانه شب عید مبعث کامم به بودن دوستانی شیرین شد که همراه شادیم بودند و فرزندان عزیزم که ذوقشان بیشتر ازمن بود و میخواستند این اولین تجربه شیرین ترین باشد وشد .
فصل رستن مجموعه اشعار و دلنوشته های من است.
اولین تجربه انتشار اولین دست نوشته من …
آخرین نظرات: