‘گفتار چه شد که از مد افتاد ( برشی از کتاب زبان زنده )

چه شد که مقالات شمس از بعد از رفتن شمس  به محاق افتاد رفت؟

که اکر نمی رفت، به یمن طلوعش، چه بسا فصاحت لفظ دری، از اوجی که به آن رسید، بسی بالاتر می رفت.

ده یازده سالی بعد از رفتن شمس، سعدی شروع کرد به سرودن بوستان وبعد  تصنیف گلستان.

در نظم بوستان ( چنان که در غزلهایش نیز)، باسیاق زبان اشکارا آنسی داشت، اما به نثر گلستان که رسید،

با برداشتی از طرز خواجه عبدالله ودیگر نشر نویسان  بزرگ پیش از خود، پرده ای از پرنیان کشید ودست زد به آزمون یکتایی در کار کتابت ، که با  آن مُلک سخن را  یکسره فتح کرد و”حد بر سخندانی نهاد “.

سعدی با این کارش مُلک سخن را  به ملک شخصی خود تبدیل نمود و در آن جایی برای سخندانان بعد از خود باقی نگذاشت،

چنان که جملگی مرعوب شدند که، ضمن تایید مالکیت  مطلق شیخ اجل، مفتخرند که نسل بعد نسل، به عنوان رعایای او ، همچنان در دهات اطراف مُلک سخن رحل اقامت افکنده، هر  از چندی به استقبالش بروند وتقلیدش را دربیاورند،

یا به بحر العلوم متوسط الحالی  از میان خود مدال افتخار بدهند وبگویند ” الحق که سعدی دوران است “.

سطح سخن در این میان همین طور پایین رفت وسعدی دوران بود که بعد ِ سعدی دوران، مدال افتخار میگرفت .

زهی بی انصافی در بی انصافی!  بی انصافی اول، تقصیر جُرم مقلدان بالفطره را به گردن شیخ اجل انداختن است،

و بی انصافی دوم ،  بی هنران، یا کم هنران را با نام ” سعدی دوران “، هر از گاهی، بر تخت نشاندن .

اما خود سعدی در قصیده غرایش _” ای نفس اگر به دیده تحقیق بنگری / درویشی اختیارکنی بر توانگری “_تعریف طرفه ای از (مالکیت مطلقش بر ملک سخن ) به دست می دهد:

گه گه خیال در سرم آید که این منم

ملک عجم گرفته به تیغ سخنوری

بازم نفس فرو رود از هول اهل فضل

با کف موسوی چه زند سحر سامری

شرم آید از بضاعت بیقیمتم ولیک

در شهر ابگینه فروشان است وجوهری

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط