شب قدر تاسحر ذکر علی بود

شب قدر تا سحر ذکر جلی بود

عجب ذکری همش نام علی بود

صفای مجلس از شوق محبان

سماعی بادف و هنگامه ای بود

بدیدم صدر مجلس هاله نور

بزرگی برمقام ومسندی بود

به دور ش هم چنان ماه وستاره

هزاران جن وانس وهم پری بود

فرشه دست به دست تبریک گویان

به دور تخت ودر چرخش گهی بود

تمام انبیاء کل بزرگان

یاکیک دور او هم صحبتی بود

رسول الله به نزدیکش نشسته

زاهل بیت بگویم بی حدی بود

بدیدم شیفتگان او فراوان

به دست هریکی یک مشعلی بود

خدایا من چه دیدم روز محشر

بهشت بود وزیارت سروری بود

چنانم محو جمال حضرتش شد

که ساعتها گذشت واندکی بود

به ناگاه این ندا امد بگوشم

شب قدر است وقدر هم یک شبی بود

که مولانا علی اندر سحر گاه

لقاءالله نصیب عاشقی بود

برای بندگان حق دراین شب

نزول رحمت حق نامنتهی بود

بدیدم قدسیان را هم در این شب

فرود آیند وگویند لولوءی بود

بدیدی صادقا حق الیقیقنی

علی بود وعلی بود وعلی بود

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط