جنگ پشه با حبشه

در آخرین افطار ماه رمضان مشغول ربنا ودعا به درگاه الهی بودیم ومنتظر شنیدن خبر خوب که ستاد استهلال ماه را رصد کرده باشند ودرمملکت مانیز عید فطر شود .

هرچند که ما با این روزه داری ها هم نتوانستیم به فطرت ثانویه دست پیدا کنیم باز چرخیدیم به سوی فطرت اولیه.

به هرجهت دست به استغاثه وتوبه وانابه بودیم به درگاه باری تعالی و گوشمان به اخبارکه فردا عیداست یا نه ؟

خرما بردهان نهاده و چای را سرکشیدیم که ،تلفن خانه زنگ خورد و گوشی را برداشتیم به گمان اینکه کسی میخواهد تبریک عید بگوید!

صدای نکره جناب همسایه را شنیدیم  که به جای رصد ماه واعلام عید و تبریک عید، سقف را رصد کرد وبه جای هلال وکمان یک سیاره بزرگ  زرد رنگ بر روی سقف منزل رویت کرده بود که حاکی از نم آیش و رطوبت و …

پیگیر شوید و  چه وچه !!!

چای اول را که نفهمیدیم کجارفت چای دوم را ریختیم که لب سوز باشد ولب دوز ایستاده درغبار از اندیشه ها و خیالات که این نم از کجا ؟ به سقف خانه همسایه نفوذ کرده ؟

تنها راه چاره خبر کردن جناب لوله کش حاذق بود جناب سید محمد حسینی بجدنی که سالهاست درمنزل به کار تعمیرات وتاسیسات مشغول و زبردست میباشد فورا با اوتماس گرفتیم وقرار ویزیت رابرای فرداصبح گذاشتیم .

صبح آفتاب نزده شوریده وپریشان به پا خاستیم برای جمع کردن اسباب واثاثیه و … آن شد که بشود تلی از اسباب را وسط حال جمع کردیم وروی آن را پوشاندیم ،به یاد تل زعتر در فلسطین اشغالی افتادیم.

باری آقا سید تشریف فرما شد. با یک وسیله غول آسا به نام هیلتی بیشتر شبیه یک اره ماهی نوک درازبود این روزها بیل وکلنگ از مد افتاده با این ابزار زمین را می کنند و لوله های دراز سفید که انسان را به یاد مار های آبی چشمه علی می انداخت و یک چیز دیگری هم بود که اطو نام داشت.

چقدر لوله ها شیک شده اند اطوکشیده به زیر خاک میروند ولی ما هنوز با دومتر کرباس چروک وسدر وکافور …

خوب آغاز کار تشخیص وعیب یابی استاد سید، پس از بازدید منزل همسایه تشخیص داد که لوله ها ترکیدن کرده چه ترکیدنی و همان نقطه آغاز را با آن اژدهای بدصداسوراخ کردو شکافت گویی درپی اکتشاف معدنی با ارزش میشکافت وجلو میرفت وصدای نخراشیده این دستگاه  دیوانه امان کرد .

اثاثیه کف منزل میلرزیدند ازوحشت وهراس هر از گاهی سنگریزه ها به اینطرف وآن طرف پرتاب میشدند و طفلکان بیچاره همان اسبابها را میگویم پشت نایلونها وملافه ها مچاله میشدند. گاهی هم دچار ترکش و زخمی .

آنها که کوچکتر بودند از بزرگترها برای خود سپری ساخته بودند واز حملات ترکشی در امان بودند . اما بزرگترها با اینکه مقاومتر بودند هرازگاهی نواخته میشدند.

طوفانی از خاک وغبار خانه را پر کرده بود استاد بجدنی میشکافت وجلو میرفت ودراین جنگ فاتح میدان اوبود با شکافهای عمیق وسط خانه را چون خاکریزهای جنگی ساخته بود و سلاحش را بردوش از اینطرف به آن طرف در مسیر لوله ها به دنبال دشمن یا همان لوله های ترکیده میدوید وشلیک میکرد.

لختی نگذشت که خندق جلوی حمام پر از آب گشت ونیاز شد برای عبور از خاکریز پل صحرایی بزنیم، استاد سید مقداری دستمال بیکاره خواست ودر حلق پاره لوله که آب فوران میکرد فرو کرد و جلوی حمله بیشتر دشمن را گرفت  او را یافته بود همان لوله پوسیده،  به سرعت با فرز برقی جانش را گرفت وقطعه قطعه کرد و جایش را به یکی از آن مارهای آبی داد.

به همین منوال اقاسید بود میدان مین گذاری شده لوله های قدیمی که با حوصله تمام یکی یکی آن ها را آزاد میکردو جایشان لوله های تمیز اتو کشیده دفن میکرد درمیان شکاف زمین گاه  تن رنجور دیوارها را هم میشکافت ودر آن لوله میکاشت.

باری تاغروب این میدان از تله انفجاری پاک سازی شد و همه مین ها از ضامن آزاد شد وخطر انفجار به کلی ازمیان رفت حالا لوله های پوسیده چون ابزار جنگی کهنه کنار حال دسته شده بودند و پس از سالها خواب در زمین به رستاخیز هوشیار شده بودند.

خاکریزها جمع شده بود وروی لوله های سپید را خرمن ها خاک گرفته بود اسباب و اثاثیه در زیر بار غبار شدیدی چون طوفان شن مدفون شده بودند وبه خواب رفته بودند گویی بوی مرگ آن ها را سنگین کرده بود. لوله کشی تمام شد اما تازه ماجراها آغاز شد .

بازهم طوفان شن بازهم سرو صدا باز هم… تا چندین روز وضعیت همین است.

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط