کتاب شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری

    هوشنگ گلشیری در بیست و پنجم اسفند ماه سال یک هزار و سیصد و شانزده هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. درجوانی به آموزگاری و تدریس در روستاهای اطراف اصفهان مشغول شد و سپس روزنامه نگاری را آغاز کرد و سپس به سردبیری مجله “کارنامه” مشغول شد. پس از مدتی به نوشتن به طور جدی پرداخت. مورخان ادبی او را از تاثیر گذارترین داستان نویسان معاصر زبان فارسی دانسته اند. او با نگارش رمان “ شازده احتجاب” در اواخر دهه چهل خورشیدی به شهرت فراوانی رسید. این کتاب را یکی از قوی ترین داستانهای ایرانی خوانده اند. براساس همین رمان فیلمی به کارگردانی بهمن فرمان آرا نیز ساخته شده است. درسال هزارو سیصد و پنجاه و سه به دعوت بهرام بیضایی،به تهران دعوت شد و در دانشکده هنرهای زیبا مشغول تدریس شد . پس از انقلاب با تشکیل جلسات کتاب خوانی و نقد و تحلیل داستان نویسندگانی را پرورش داد که از برجسته ترین آنها عباس معروفی  میباشد. او هم چنان عضو کانون نویسندگان ایران و از بنیان گذاران حلقه ادبی جنگ اصفهان بود. وی مدتها ازبیماری مننژیت رنج کشید و درنهایت درسال هزار و سیصد و هفتاد و نه در بیمارستان ایرانمهر درگذشت و در آرامستانی در امامزاده طاهر کرج  آرام گرفت.پس از مرگش بنیاد گلشیری برای ادامه تلاش و حمایت از فعالیتهای او تشکیل شد و جایزه ادبی به یاد او و زنده نگه داشتن نام و یادش برای اهدا به آثار برجسته ادبی اختصاص یافت.

*شازده  احتجاب *

ماجرای زندگی قجری وشازده ای قجری است . داستان در زمانی اتفاق میافتد که دوران قاجار به سر آمده و شخصیت اصلی فردی ضعیف النفس که با پیشینه ای نه چندان خوب دراین عصر زندگی میکند البته پایبندی به آداب و رسوم که درخون قجرها میجوشد او را نیز درگیر کرده است. به یاد آوردن تند خویی های پدر بزرگش و رفتارهای وحشیانه اجدادش طوری مازوخیسم در او ایجاد کرده . او دائم از طرف همسرش مورد تحقیر و سرزنش واقع میشود. البته خود او هم شازده ای قجری است اما به طرز مرموزی روی او نفوذ دارد و او را حقیر و دون میشمارد. کشمکشهای زیادی در داستان  اتفاق می افتد صحنه پردازی و توصیفات بسیار زیبا بکار برده شده و محاوره بین شخصیتها تاثیر گذاری زیادی دارد. به طوری که به سختی میشود تشخیص داد که  شازده  دچار بیماری روانی است او از بیماری جسمی نیز رنج میبرد و برای التیام دردهایش به مستی و شراب پناه میبرد . پس از مرگ همسرش درگیری روانی او تشدید میشود و کلفتش را وادار میکند که خود را جایگزین همسر مرده اش کند . حتی در مقابل جنازه همسرش شاید از سر انتقام با او همخواب میشود درحالیکه از او خواسته  که لباسهای همسرش را بپوشد وخود را شبیه او بیاراید. رفتارهای پیچیده او بسیار عجیب و غریب است در گیر با گذشته آبا و اجدادش است به طوری که در جدال با این رفتارها و گذشته به شدت احساس مغلوب بودن میکند. پدر بزرگی که به راحتی مادر و برادرش را میکشد و او درخیال باو میجنگد هر کدام از اشخاص را به نوعی انگار در این درگیریها به زمین میزند. تنها همنشینش یک نوکر است که پل ارتباط او با دنیای بیرون است و خسرو یا همان *شازده احتجاب *همه اخبار را فقط از او می گیرد او که خبر مرگ تمام اعضای خانواده را به او می دهد و در پایان حتی خبر مرگ خود او را .

گاهی اوقات در بخشی از کتاب انسان نمیتواند تشخیص دهد که این تخیل شخصیت است یا واقعیت و فروپاشی نظام فاسد قجری با رسومات وحشیانه اش دراین کتاب گویی با آخرین نسل از آنها  تمام میشود مردی که تمام زندگی و حتی اثاثیه خانه اش را در قمار میبازد و در یک خانه خالی در جنون می میرد.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط