مامان کوسه ، داد وفریاد راه انداخته بود و سروصدایی به پا کرده بود که بیا وببین مرتب هم به آقای کوسه تبار کنایه میزد که این تقصیر تواست که بچه هارا آزاد گذاشتی ، هر غلطی دلشون میخواد بکنند . خانم همسایه کُ کُ جون که رفیق جون جونی مامان کوسه بود یک لبخند زد وگفت چی شد زاسی جون اینقدر حزص نخور باز هم کوچولو اذیتت کرده از دست این دختر واای … بگذار یک کمی من باهاش حرف بزنم .
ای خواهر مگه فایده ای هم داره اینا نه تا خواهر برادرن فقط همین یکی اینطور از آب ذرآمده !
موسکین جان موسکین … کجایی خاله جون بیا مامان کوسه گفت : خیلی لجبازه حرف حرف خودشه . موسکین بدو بیا خاله کُ کُ صدات میکنه بی ادبی میشه اگه نیایی بعد تنبیه میشی …
موسکین با بالک از باله ذرازتر با دم چرخون شل شلکی آمد خوب بله من میدونم دیگه همه میخوان نصیحت کنند. فلان وبسیار…
ببین دخترم: شما یک کوسه اید باید طبق عرف و روال کوسه ها زندگی کنی . خورد وخوراک کوسه جماعت گوشته وطبق مصرف پروتیین و آهن که مختص گوشت هست رشد میکنند . اگر مصرف گوشت را بخواهند حذف کنند رشد مناسب ندارند . عزیز دلم ببین شما جثه ات ضعیفه لاغری ، حتی دمت یکمی کج شده تاجت که همیشه باید از آب بیرون بماند و همه با دیدن آن وحشت تمام وجود شون را میگیرد شکلش داره عوض میشه .
دختر قشنگ ببین این بینی و پوزه کشیده هم داره فرمش عوض میشه …
هنوزجمله خانم :کُ کُ تمام نشده بود که صدای زیر و جیغ مانند موسکین بلند شد و گفت دِ مشکل من همینه من از فرم این دندن ها بیزارم من گوشت نمیخورم من علاقه ای به خونخواری ندارم تازه از نظر مصرف پروتیین جلبکهای دریایی و گیاههای عمق دریا خیلی بهترن الآن تحقیقات نشون داده آدمها که دارن تمام غذاهاشون را به سمت پروتئین های گیاهی می برند و کمتر گوشت مصرف میکنند .
من دلم میخواد که با حیوانات دوست باشم ماهی های کوچولو ی توی دریا آرامش داشته باشند وحتی آدم ها وقتی میایند دریا ترسی از دریده شدن کوسه ها نداشته باشند . من دوست دارم اندامم متناسب باشه روزها کلی دور دور میکنم یعنی دورخودم تند تند میچرخم استاد هشت پا میگه میشد همه چیز را تغییر داد حتی با این تغییرات میشه روال زندگی را عوض کرد دیگه دوره گوشت خواری تموم شده من فقط جلبک میخورم .
خانم همسایه که تا بناگوش سرخ شده بود دندنهای برجسته و تیزش را نشان داد وگفت ببین خانم کوچولو اینها را چیکار میکنی میدونی دندونهات طوری رشد میکنند که فقط دلت میخواد گوشت بجوی بوی خون از فرسنگها دورتر دیوانه ا میکنه بگذار یکم بزرگتر شی حالا هنوز عقلت نمیرسه بالاخره میبینمت یک روز یک دست آدمیزاد ومیجویی و استخوامهاش رو از لای دندونهات بندازی بیرون .
این را گفت و راهش را کشید ورفت و غر غر میکرد واه واه اینا که بچه نیستن گودزیلان این دهه نودی ها … از بس تو انرنت میچرخند البته این هشت پای گور به گوری هم بی تقصیر نیست وقتی به جای چرخیدن زیر دریا وشکار با هر پاش یک کتاب گرفته دستش و با یک دستش هم یه چیزی که چی میگن تبلته مبلته چیه هی چیز میخواند ومینویسه وگوش این بچه ریزه هارا هم پر کرده دنیای بهتری بسازیم و نمیدونم دنیای سبز و بی آزار و… مزخرفات دیگر.
دیگر حسابی دورشده بود مامان کوسه گفت خوشگل خانوم بیا یک تیکه جیگر اسب آبی برات کنار گذاشتم بخور مامان گوش کن عزیزم .
موسکین با عصبانیت فریاد زد هرگز هرگز چنین کاری نمی کنم هرگز دلم نمیخواد هیچ وقت لب نمیزنم. من یک عالمه سیب دریایی خوردم و گرسنه نیستم .
مامان کوسه جان فکر دندونهام را هم کردم . دیگر این روزها همه چیز راه حل داره اونها را ارتدنسی میکنم که جلوی رشد اضافه اشون گرفته بشودو مصرف مدام سبزیجات و جلب ها آنها را محکم میکنند یادته پدر چقدر دندون درد کشید آن شبی که استخوان یک گاورا با دندونش فشارداده بود ودندونش شگسته بود.
وااای تو خیلی کوچولو بودی بچه کی این و یادت میآد حتما این هم از افاضات پدر گرامیه خاطره برات تعریف کرده که در انتخاب آزادت تاییدت بکند وااای پدر روشنفکر اوه مای گاد…
وجیغ بنفشی کشید و به سمت شیشه عصاره خون جگر شتر مرغ رفت که مواقع سردرد مکن خوبی بود . کمی از اون را سر کشید و یک تیکه خزه روی چشمش بست ورفت که بخوابد بازهم حریف کوسه کوچولوی گیاه خوار نشده بود .پدر هم عینکش را برداشت و کتابش را روی هم گذاشت وچشمکی به موسکین زد و باله اش را تکون داد.
موسکین رفت لای خزه ها وبا آرزوی روزی که دنیا سبز سبز باشه خوابید.
آخرین نظرات: