دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است .
جویندگان مروارید ، به کرانه های دیگر رفته اند .
پوچی جست وجو برماسه ها نقش است .
صدانیست . دریا -پریان مدهوشند . اب از نفس افتاده است .
لحظه من در راه است . وامشب _ بشنوید از من _
امشب،آب اسطورهای را به خاک ارمغان خواهد کرد .
امشب سری از تیرگی انتظار بدر خواهد آمد .
امشب لبخندی به فراتر ها خواهد ریخت .
بی هیچ صدا، زورقی تابان، شب آبهارا خواهد شکافت .
زورق ران توانا، که سایه اش یر رفت وآمد من افتاده است .
که چشمانش گام مرا روشن می کند،
که دستانش تردید مرا می شکند.
پارو زنان، از آن سوی هراس من خواهد رسید .
گریان به پیشبازش خواهم شتافت.
درپرتو یکرنگی، مروارید بزرگ را درکف من خواهد نهاد.
آخرین نظرات: